سلام، خوبین؟ با کار و درس و زندگی چطورین؟
امروز یه ماجرای جالبی تو کلاس اتفاق افتاد، بذار براتون بگم:
مثل همیشه، شنبه صبح رفتم سر کلاس طراحی و پیاده سازی (یکی از درس های رشته نرم افزار)، یه درسی که واقعا فهمش سخته
با خودم گفتم میان ترم که تموم شد، از ادامش دیگه باید حسابی گوش بدم و نکته ها رو بنویسم
استاد بعد از 40دقیقه تأخیر تشریف آوردن
بعد از سلام، پای تابلو نوشت: فصل پنجم
منم همه حواسمو گذاشتم سر درس، الحق بی تأثیر نبود، عجیب بود درس رو با کمی دقت متوجه میشدم، نکته ها رو، رو هوا میزدم
یکی دو صفحه که جلو رفتیم یه نکته گفتن و ارجاعمون دادن به فصل قبلی
چهار فصل قبل رو خونده بودم اما این مورد یادم نمی امد، بیخیالش شدم
چند صفحه جلوتر، دوباره ارجاع دادن به فصل قبل، به الگوریتم ژنوتیک
این دفعه نمیشد بیخیال بشم، چون واقعا این موضوع برام نا آشنا بود
حدود90 دقیقه هم از کلاس گذشته بود، چقد هم خوشحال بودم که درس رو متوجه میشم
دست بردم بالا و گفتم : استاد، این کجای فصل قبلی میشه؟
گفت: داخل فصل چهارم گفتم، گفتم نه نیس، خلاصه اصرار از استاد که هست و انکار از من که نیس
همه دانشجوها شروع کردن به گشتن، یهو یکی از بچه ها گفت: استاد احیانا اینا درس هوش مصنوعی ( یکی از درس های رشته نرم افزار، که ترم بعد باید بگیریم ) نیستن؟!!!
استاد خیلی ریلکس گفتن: آره خب هوش مصنوعی هستن، مگه کلاس هوش مصنوعی نیس؟!
حالا ما نمیدونستیم بخندیم یا گریه کنیم که دو ساعت الکی فسفر سوزوندیم و ذوق کردیم که داریم یاد می گیریم
آخه استاد عزیز حواستون کجاست؟؟!!
ما هم چقد پرت از ماجرا که اصلا متوجه نشده بودیم، اخه فصل جدید بود، نمی دونستیم راجع به چیه؟!
حالا چی، مگه میذاشت بریم، نچ. دوباره نوشتن فصل پنجم و شروع کردن به گفتن و ما هم همچنان همون آدم هفته قبلی و دوباره مواجه با هنگی سر این درسِ نافهم
اما خودمونیم فکر کنم سوژه خنده خوبی بود
پ ن: اصلا قصد بی احترامی به استادی رو ندارم، صرفا جهت این بود که بگم ما دانشجوها هم حقی داریم
این فقط ما نیستیم که اشتباه می کنیم!
.:. میثاقی نو.:.
سلام، حال و احوالتون..راستی ببینم شما احیانا دیشب و پریشب خوابی چیزی ندیدین؟
اخه گفتم واس تعبیرش پا نشین برین وقت بذارین و مهم تر این که بخواین به تعبیرش عمل کنین ( آیکون خنده )
نه نخندین، مسخره هم نکنین، بذارین براتون تعریف کنم که ماجرا از چه قراره
طرف یه خوابی دید چند روز پیش، بلند شد رفت دنبال تعبیرش
وقتی براش تعبیر کردن، بهش گفتن که باید بری غسال خونه و تو رو بشوره
این بنده خدا هم بلند شد و رفت پیش غسال و ماجرا رو براش گفت
غسال ابتدا قبول نمی کنه، اما بالاخره با اسرار این آقا قبول به شستنش میکنه
اماده میشه و رو سنگ غسال خونه می خوابه
وقتی میخواد بهش صابون بزنه، طرف میگه که : با این صابون نه، یه صابون تمییز بیار
غسال وقتی از غسال خونه بیرون میره تا صابون نو بیاره، همین موقع دوستش از راه میرسه
چندبار صداش میزنه و کسی جواب نمیده، اون بنده خدایی که روی سنگ خوابیده بود
سرشو بالا میاره و میگه: غسال رفته صابون بیاره
این رفیقِ غسال هم شُکه میشه و سکته رو میزنه و می میره ( ایکون تعجب )
حالا چند روزی هست که این غسال رو به جرم قتل انگار انداختن بازداشت ( آیکون اینا دیگه کی هستن )
..................................................................................................................
درسته که علم تعبیر خواب از دیرباز رواج داشته و مورد توجه بوده، اما باید توجه کرد که پیامبر (ص) فرمودند:
الرؤیا ثلاثة بشری مِنَ الله و تحزینٌ مِن الشیطان و الذی یُحدِثُ به الاِنسانُ نفسَهُ فَیراه فی مَنامه
خواب بر سه قسم است: یا بشارتی از سوی خداوند است، یا غم و اندوهی از طرف شیطان، ویا مشکلات روزِ انسان است که فرد آنرا در خواب می بیند
+ پس همیشه لازم نیس که به دنبال تعبیر خواب هامون باشیم و آن را برای دیگران بازگو کنیم
.:. میثاقی نو .:.