سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتِی وَ اسْتُرْ عَوْرَتِی وَ اغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی وَ اخْسَأْ شَیْطَانِی‏

اى خدا تو غمهایم برطرف و عیبهایم مستور ساز و از خطاهایم درگذر و شیطانم را بران

 

سلام به همه ی مهمونایِ عزیزِ خدا در روز عرفه

امروز با کمک دوستان و همکاری دانشگاه یه فضای آسمونی در کنار شهدای گمنام دانشگاه ایجاد کردیم
اما واقعا شرکت در اینگونه مراسم دعوت میخواد، اخه ...

از صبح که سوار ماشین شدم و دکمه ضبط رو زدم تا برم دانشگاه دلم هوایی شد
گوینده داشت از دعای عرفه و اعمال این روز می گفت
حس و حال عجیبی داشتم، شنیدم که خوند: گـــویند کریم است و گناه می بخشد/ گیریم که ببخشد، ز خجالت چه کنیم؟!
 نا خودآگاه اشکام سرازیر شد...

فکر و ذهنم حسابی شده بود مراسم امروز، و ناراحت از اینکه ساعت مراسم با ساعت کلاس تخصصیم تداخل داره ( آیکون دلت برام بسوزه )
ظهر شد و رفتم سر کلاس اما چه فایده، فقط داشتم سیاه مشق می نوشتم و حواسم پی درس نبود
کیفمو زدم زیر بغل و با احترام از کلاس خارج شدم

صدای العفو العفو گفتن مداح از بلند گو شنیده میشد
دیگه طاقت نداشتم، انگار یه چیزی رو گم کرده بودم، قدم هامو به چیزی شبیه دویدن نزدیک کردم
رسیدم کنار شهدا، سلام دادم و رفتم نشستم تنگ دلشون ( آیکون شهدا شرمنده ام اما بازم رَدم نکن )

تازه دعا شروع شده بود، چند صفحه ای که گذشت، بوی خوش عود تو هوا پخش شده بود و داشت مدهوشم می کرد
اون لحظه فقط گفتم : خـــــــدایا یه عرفه در عرفات به مداحی آقامون امام زمون ازت میخوام...

 

.:. میثاقی نو .:.

اینم چندتا عکس به ادامه مطلب برو عزیز
ادامه مطلب...


تاریخ : سه شنبه 92/7/23 | 9:41 عصر | نویسنده : میثاقی نو | نظر

 

سلام خدمت همه دوستان، حال و احوالتون چطوره؟

یکی دو روز پیش با بچه های مهراب رفتیم پادگان قدسِ دزفول، جاتون سبز کلی برنامه و نشست داشتیم
دکتر سعد، دکتر یامین پور و دکتر سنگری باهامون بودن و گپ و گفت دوستانه ای داشتیم
نماز ظهر و عصر رو هم به اقامه امام جمعه شهرمون حجت الاسلام و المسلمین سید محمد علی قاضی دزفولی خوندیم.

دکتر سنگری راجع به لزوم کار تشکیلاتی فرهنگی
دکتر یامین پور رصد فرهنگی روز کشور
و دکتر سعد هم راجع به معضلات فرهنگی شهرستان صحبت کردن

یه چیزی به اسم تریبون آزاد هم داشتیم اما شباهتش بیشتر به سخنرانی بود ( آیکون چشمک )
 حرف جالبی که از دکتر سعد یادم مونده این بود که می گفت دخترا باید به اینا اهمیت بدن:
اخلاق، اخلاق، اخلاق
درس، درس، درس
هنر، هنر، هنر

دکتر سنگری هم می گفتن:
موقعیت ها هیچ وقت امکانات را نمی سازند، بلکه کار ما، امکانات را می سازد
میگفتن که نباید از کار ترسید، چرا که هیچ کس در ساحل شناگری یاد نمی گیرد.

دکتر یامین پور هم حرف خوبی میزند، میگفت که شما نمیخواید انقلابی کنید که کشور رو تکون بدید ( نَ که حالا می تونیم :) ) شهر هم بیخیال، اول از خودتون و کانونتون شروع کنید و یواش یواش پیش برید.
و یه چیز قشنگی رو که در قالب سه کلمه گفتن این بود: ما به دانشجویِ دغدغه مندِ حزب الهی احتیاج داریم...

خلاصه یه از صبح تا شب خوبی رو داشتیم ، آخرش هم  بهمون شربت شهادت ( خیلی جو گیر نشو، آبلیموی خودمونو میگم ) هم دادن.
اما من بهترین چیزی رو که دوست داشتم و چندین ساله که شب و روز باهم بود رو اونجا گم کردم، اونم پلاک یا ابوالفضلم بود :(

نویسنده: میثاقی نو



اینم یه چندتا خاطره در قالب عکس:       اما به ادامه مطلب برید واس دیدنشون
ادامه مطلب...


تاریخ : یکشنبه 92/7/21 | 11:35 عصر | نویسنده : میثاقی نو | نظر
       

.: Weblog Themes By VatanSkin :.

دریافت کد موزیک

ساخت کد آهنگ